يوکابد، مادر موسي علیه السلام، اسوه ي مسلمات
در زندگي حضرت موسي، چند تن از بانوان اسوه ، نقش محوري و اساسي داشتهاند: مادر موسي، خواهر موسي، زن فرعون و همسر موسي، در اين قسمت رساله به ترتيب به بيان سيماي هر يک در آيات قرآن مي پردازيم و درضمن آن، معارف مهم اعتقادي ، اجتماعي، اقتصادي و اخلاقي را که از جهت آموزندگي و سازندگي نقش مهمي در اصلاح فرد و جامعه دارد، بيان مي کنيم.
مادر موسي _عليها السّلام_ ،يوکابد، دختر اشموئيل بود که او هم از نوادگان حضرت ابراهيم بود.
کاهنان پيشگويي کردند که هلاکت فرعون و اضمحلال حکومت او توسط پسري خواهد بود که از اين قوم – بني اسرائيل – متولد خواهد شد. [1] به همين علت به کارگزاران خود اجازه داد که هرگونه تحقير و آزار و اذيت را در حق آن ها به جاي آورند. [2]
وهب ميگويد: هنگامي كه مادر موسي باردار بود حملش را پوشيده داشت و هيچكس از حال او مطلع نشد و اين كار خدا بود. زيرا ميخواست با اين طفل بر سر قوم بني اسرائيل منت گذارد. در آن سالي كه موسي ميخواست تولد شود، فرعون قابله ها را حاضر كرد و به آنها دستور داد كه زنان را بدقت تفتيش كنند. مادر موسي در همين موقع بموسي حامله شد ولي شكمش بر نيامد و رنگش تغيير نكرد و شيرش ظاهر نشد و قابلهها كاري به او نداشتند. شبي كه موسي بدنيا آمد، هيچكس پهلوي مادرش نبود. قابلهاي هم نداشت. تنها خواهر موسي- مريم- در آنجا حاضر بود؛در اين وقت خداوند دستور داد كه فرزند خود را شير دهد. مدت سه ماه او را شير داد. [3]
هنگامي که مادرش متوجه شد که جاسوسان فرعون سخت در جستجوي اطفال تازه متولد شده هستند ، به واسطه الهام خداوندي تصميم گرفت که صندوقي از چوب درست کرده ، کودکش را در آن بگذارد و به رودخانه نيل که كاخ فرعون در ساحل آن بنا شده بود اندازد. قرآن کريم دراين باره مي گويد:
«وَ أَوْحَيْنا إِلي أُمِّ مُوسي أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي وَ لا تَحْزَني إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ » [4]
به مادر موسي الهام كرديم كه او را شير بده، پس هر گاه (از فرعونيان) بر جانش بيمناك شدي او را(در جعبهاي گذاشته و) به دريا بينداز،(از اين فرمان) نترس و اندوهگين مشو كه ما او را به تو باز ميگردانيم و او از پيامبران قرار خواهيم داد.
كلمه «اَوحَينا» صيغه متكلم مع الغير از فعل ماضي باب” ايحاء” است كه به معناي گفتگوي پنهاني است، و در قرآن كريم در سخن گفتن خداي تعالي با بعضي از مخلوقاتش استعمال ميشود كه: يا به طور الهام و افكندن مطلبي به دل كسي صورت ميگيرد. [5]
بدرستي که مادر موسي اسوه ي کامل مسلمات بود و تا آن حد تسليم در برابر خدا بود که فرزند دلبندش را به فرمان خدا در صندوقي نهاد و به دريا افکند.
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئينَ [6]
پس (مادر موسي چنان كرد، چيزي نگذشت كه) فرعونيان، او را (ديده و از آب) برگرفتند تا سرانجام، دشمن و مايه اندوهشان گردد. همانا فرعون و هامان(وزير فرعون) و سپاهيانشان خطاكار بودند.
براستي وقتي خداوند بخواهد، دشمن انسان نيز مأمن و ملجأ او ميشود. «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ» (عدو شود سبب خير، گر خدا خواهد.)
گر نگهدار من آن است كه من ميدانم شيشه را در بغل سنگ نگه ميدارد[7]
نکاتي که از اين بانوي اسوه مي توان آموخت اين است که:
1.در اضطرابها و بنبستها، خداوند بهترين هادي و حامي مؤمنان است. «أَوْحَيْنا»
2.زن نيز ميتواند مورد الهام الهي قرار گيرد. «أَوْحَيْنا إِلي أُمِّ مُوسي»
3.نزول امدادهاي غيبي با بهرهگيري از امكانات مادّي منافاتي ندارد. شيردادن و در صندوق گذاردن، منافاتي با توكّل ندارد. «أَرْضِعِيهِ»
4.در هيچ شرايطي نبايد شير مادر را از فرزند دريغ داشت؛ همانطور که مادر موسي در شرايط بحراني و خطرناک فرزندش را از شيرش محروم نکرد.«أَرْضِعِيهِ»
5. در دستورات الهي اسراري نهفته است كه شايد در نظر ابتدايي، معقول نيايد. درهرحال بايد تسليم اوامر الهي باشيم تا به سعادت دست يابيم.«فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ»
6.در راه اجراي فرامين الهي، نه از چيزي بترسيم و نه نسبت به مسئلهاي نگران باشيم.از توکل به خدا غافل نشويم. «لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي»
7.خداوند، اخباري از غيب را در اختيار افرادي كه بخواهد قرار ميدهد. «جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» [8]
اکنون سيماي مادر موسي را از زبان وحي مورد بررسي قرارمي دهيم:
«وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسي فارِغاً إِنْ كادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلي قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ، وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ »[9]
و دل مادر موسي (از هر چيز، جز فكر فرزند) تهي شد (و) اگر قلب او را استوار نساخته بوديم تا از ايمان آورندگان (به وعده ما باقي) بماند، همانا نزديك بود كه (به واسطه جزع و فزع) آن (راز) را افشا كند؛ (مادر موسي) بهخواهر او گفت: (صندوق حامل موسي را) دنبال كن پس او از دور وي را زير نظر داشت، در حالي كه (دشمنان) متوجّه نبودند (كه آنكه او را تعقيب ميكند خواهر موسي است و از اين تعقيب، چه هدفي دارد).
اما در تفسيري، آيه «وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسي فارِغاً» را با توجّه به سياق و ظاهر آيات قبل و بعد، چنين معنا نمودهاند:« دلِ مادر موسي به واسطهي وحي الهي آرام گرفت و ديگر خوف و ترسي نداشت و اگر آن وعده الهي نبود، مادر موسي به سبب شدّت اضطراب، آن راز را افشا ميكرد.»[10]
با بضاعتي ناچيز به پاره اي از پيامهاي آيه اشاره مي کنيم:
1.افشاي اسرار از نشانههاي سستي و ضعف ايمان است. «لَتُبْدِي بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلي قَلْبِها»
2.آرامش دل ها به دست خداست. «رَبَطْنا عَلي قَلْبِها»
3.از نشانههاي ايمان، آرامش خاطر و دل آرام است. «رَبَطْنا … لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»
4.آنچه در نظر الهي مهمّ است، ايمان است و زن و مرد تفاوتي ندارند. «لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» در صورتي كه بايد ميفرمود: «من المؤمنات»
5.زنان و دختران نيز بايد از تدبيرهاي لازم در مسائل اجتماعي برخوردار باشند.«قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ»
6.در امور حساسيّت برانگيز، كارها را به ديگران واگذار كنيم. «لِأُخْتِهِ» در ماجراي موسي u حساسيّت بر روي مادر بيشتر بود و امكان داشت كه مطلب افشا گردد.
7.توكّل به خدا به معناي بيتفاوتي در مسائل نيست. با اينكه مادر موسي زن باايماني بود، ولي باز هم دخترش را براي تعقيب ماجرا فرستاد. «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ … قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ»[11]
براستي که او اسوه مسلمات است ؛ او زني بود که از جانب پروردگار وحي را دريافت مي کرد، زني که در دامان پاک و مستعد خود فرزندي چون موسي کليم الله را پروراند. تمام اين فضائل و امتيازها بر اثر ايمان کامل اين زن به خداوند و همچنين تسليم بودن او در برابر فرمان الهي برايش بوجود آمده است، از اين رو سزاوار است الطاف الهي را دريافت کند و اسوه کامل تسليم در برابر خداوند گردد.
1- مجلسی ، محمدباقر ، حیوة القلوب ، نشر اسلامیه ، ج1،ص 213.
2- لواسانی، سید حسن، توارخ الانبیاء ، بیروت؛ص209.
3- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج18، ص 162
4- قصص / آیه 7
5- طباطبائی ، سید محمد حسین، تفسیر المیزان ، ج16، ص 10
1- قصص / آیه 8
2- محمّدی اشتهاردی ، محمّد ، زنان مرد آفرین تاریخ،ص61-60
3- قرائتی، محسن.تفسیر نور، ، ج9، ص 21
1- قصص/11-10
2- طباطبائی ، سید محمد حسین، تفسیر المیزان ، ج16، ص 14
3- قرائتی، محسن.تفسیر نور، ، ج9، ص 21و20