تهاجم به حضرت زهرا(سلام الله علیها)؛ زمینه ساز قیام کربلا
بانوی نمونه عصر حضرت رسول؛ بنت گرامیشان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)؛ چنانچه از ابتدای زندگی تا انتهای عمر با برکتشان را بنگریم؛ نشان از ظلم ها و جفاهایی بوده که به ایشان و خانواده معظمشان وارد می آمده و مهمترین آن بی حرمتی به آن حضرت و شکستن در بر روی آن صدیقه طاهره(سلام الله علیها) و به قتل رساندن کوچکترین طفل صغیری که هنوز پا به عرصه وجود ننهاده بود و لذا این قتل جنین باعث شد؛ آن ظالمان طاغوت زمانه آن قدر جری شوند که به کوچکترین طفل حاضر در کربلا(علی اصغر(علیه السلام))؛ رحم و مروتی نکنند………
>
بانوی بزرگواری که شاید کمتر از حضور او در جنگ ها بحث به میان آمده؛ اما ایشان در ضمن وقار و کرامت:چون پيامبر در روز احد مجروح شد،على (علیه السلام) با سپر خويش از چاه آب ميكشيد و زخم آن حضرت را شست اما خون بند نمى آمد.ناگاه فاطمه از راه رسيد و پيامبر را در آغوش كشيد و بناى گريه نهاد. او حصيرى سوزاند و خاكستر آن را بر زخم نهاد و بدين ترتيب خونريزى قطع شد.
«چون پيامبر به مدينه بازگشت فاطمه به پيشواز او آمد،وى كاسه آبى به دست داشت. پيامبر صورت خود را شست،شمشير خود را به فاطمه داد و به او فرمود:دخترم خونهاى روى شمشير را بشوى.على (علیه السلام) نيز شمشير خود را به فاطمه داد و گفت:خونهاى اين يكى را هم بشوى،به خدا سوگند اين شمشير امروز مرا تصديق كرد.پيامبر به فاطمه گفت:شمشيرش را بگير كه شوهرت آن چه را كه بر عهده داشته انجام رساند. پيامبر شمشير خود را تنها به فاطمه مى داد در حالى كه هيچگاه شمشيرش را به برخى از همسرانش نداد با آن كه تعداد آنها هم بيشتر بود.پيامبر در مقابل فاطمه شجاعت على را ستود تا وى از دليرى همسرش شادكام گردد.»
در روز جنگ موته،زمانى كه جعفر به شهادت رسيد پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) بر فاطمه وارد شد. فاطمه فرياد«وا عماه»سر داده بود.پيامبر (صلی الله علیه و آله) گفت:گريه كنندگان بايد بر كسى همانند جعفر،مويه سردهند.فاطمه با پدر و شوهرش در روز فتح مكه خارج شد،در بلندترين نقطه صحرا چادرى براى پيامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) زدند.پيامبر در آن چادر نشست و در حال شست و شو بود و فاطمه او را مى پوشانيد.
(35 و36 ، سيد محسن امين، ترجمه: على حجتى كرمانى)
«صفیه» دخت آزاده ى بنى هاشم و عمه ى پیامبر و خواهر «حمزه» به همراه محبوبه ى خدا و پیامبر فاطمه علیهاالسلام به سوى میدان خونین «احد» حرکت کردند.
دختر پیامبر در حالى حرکت مى کرد که دست ها را روى سر نهاده بود و از ژرفاى جان فریاد مى زد و بانوان هاشمى نیز هماهنگ با او راه میدان «احد» را پیش گرفتند. هنگامى که «فاطمه» و صفیه به میدان «احد» رسیدند شعله هاى آتش جنگ فروکش کرده بود ، گروهى از یاران به خون خفته بودند و گروهى زخمى گشته و پیامبر مهر و عدالت در تلاش براى گردآورى پیکرهاى به خون خفته ى یاران و در جستجوى گمشدگان بود که در مسیر خویش ناگهان به قربانگاه «حمزه» رسید و با پیکر به خون خفته و مثله شده و شرایط وصف ناپذیر او روبرو گردید.
یامبر به سرعت با عباى خویش پیکر غرق در خون حمزه ى شهید را پوشانید و کوشید تا مواضع مثله شده ، نمایان نباشد و چشم بانوان هاشمى به آن منظره ى رقت انگیز و دردناک نیافتند.
«صفیه» و فاطمه علیهاالسلام دوان دوان خود را به پیامبر و جسد به خون خفته ى «حمزه» رساندند و به گریه و ناله پرداختند و خود پیامبر مهر نیز با آنان همکارى و همیارى نمود و در سوک حمزه گریه سر داد و اشک ها ریخت.
پس از گریه اى طولانى در کنار پیکر «حمزه» ، «فاطمه» سر بلند کرد و بر چهره ى پدر نگریست اما دریغ و درد که پیشانى پیامبر را مجروح دید و خونها را که بر چهره ى نورافشان و محاسن شریف آن حضرت لخته شده بود ، نظاره کرد. گویى توجه به پیکر غرقه به خون «عموى گرانقدرش» او را فرصت نداده بود تا بر چهره ى پدر بنگرد. به همین جهت با دیدن آن منظره ى غمبار ، فریادى دردآلود سر داد و به شستشوى چهره ى پدر و پاک کردن خونها از آن سیماى نورافشان پرداخت و در حالى که خونها را مى زدود ، مى فرمود : خشم خدا بر کسانى که چهره ى نورافشان پیامبر خدا را خون آلود نموده اند ، هر لحظه افزون باد.