هر كه بسيار سخن بگويد بسيار اشتباه كند و هر كه بسيار اشتباه كند شرمش كم شود و هر كه كم حيا باشد ديندارىاش كم است. و هركه پارسايى او كم باشد دلش مىميرد؛
و نيز خنديدن دليل بىخبرى از قيامت است. پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اگر آنچه من مىدانم بدانيد بسيار خواهيد گريست و كم خواهيد خنديد.» 1
مردى به برادرش گفت: برادرم آيا به تو خبر رسيده ك به دوزخ مىروى؟ گفت: آرى، گفت: به تو خبر رسيده كه از آن بيرون مىآيى؟ گفت: نه، پس گفت: چرا مىخندى؟ گفت: آن مرد تا هنگام مرگ خندان ديده نشد. يكى از بزرگان به گروهى نگريست كه در روز عيد فطر مىخنديدند. پس گفت: اگر اينان آمرزيده شدهاند اين كار شكر گزاران نيست و اگر آمرزيده نشدهاند اين كار خائفان نيست.
ديگرى به خودش گفت: آيا مىخندى در حالى كه شايد كفنهايت از نزد قصّار بيرون شده باشد.
ابن عبّاس گويد: هر كه گناهى كند و بخندد گريان وارد دوزخ شود.
اين است آفتهاى خنده و نكوهيدهاش آن است كه انسان در خنده مستغرق شود و خندۀ ستوده لبخندى است كه دندان ظاهر شود و صدايى شنيده نشود، و خندۀ پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنين بود. 2
1) اين حديث را ابن ماجه به شمارۀ ۴١٩١ از انس روايت كرده و احمد در (سنن) ، ج ٢ ، ص ٢۵٧ از ابو هريره نقل كرده است.
2) اين حديث را ترمذى در الشمائل، ص ١۶ از عبد الله بن حارث روايت كرده گويد: «خنده پيامبر (ص) فقط لبخند بود» .
اصل شوخى نكوهيده و ممنوع است، مگر مقدار اندكى كه استثنا شده.
پيامبر خدا (ص) فرمود: «با برادرت مجادله و شوخى مكن.» ١۴۴ اگر گويى:
مجادله آزار دادن است چون برادر يا دوست خود را تكذيب مىكنى يا به جهل نسبت مىدهى، ولى شوخى موجب شادمانى و خوشدلى است، پس چرا ممنوع شده؟ بايد بدانى كه افراط و زياده روى يا تداوم در شوخى ممنوع است. امّا تداوم شوخى سرگرمى به بازى است و بازى مباح است ولى مداومت بر شوخى نكوهيده است.
و امّا زيادهروى در شوخى موجب خندۀ زياد مىشود
1: و آن دل را مىميراند
2: گاه موجب كينه مىشود
3: شكوه و وقار انسان را از بين مىبرد
4: هر شوخى كه خالى از اين امور باشد نكوهيده نيست
چنان كه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت شده كه فرمود: «من شوخى مىكنم ولى جز سخن حق نمىگويم.»
١۴۵ شخصيّتى مانند پيامبر مىتواند شوخى كند و جز سخن حق نگويد، امّا هر گاه براى ديگران در شوخى باز شود هدفش خنداندن مردم است به هر صورتى كه باشد.
پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «شخص سخنى مىگويد و همنشينان او مىخندند و با آن سخن از ستاره ثرّيا سقوط مىكند.» ١۴۶
١۴٣ ) تهذيب، ج ١ ، ص ۴٠٧ ، باب سنن صيام.
١۴۴ ) اين حديث از ترمذى و غير او گذشت.
١۴۵ ) اين حديث را طبرانى در الصغير از حديث ابن عمر روايت كرده چنان كه در مجمع الزوائد، ج ٨ ، ص ٨٩ آمده است
عارفی که در کربلا به دنیا آمد، به واسطه امام حسین(ع) بیماریاش برطرف شد و سعادت یافت 40 سال امام جماعت حرم حضرت ابوالفضل(ع) باشد. اما سرنوشت به گونهای رقم خورد که توسط رژیم بعث عراق دستگیر و به ایران تبعید شود، در عرفات به زیارت امام زمان(عج) نایل شود و پس از سالها نوکری ارباب، روز ششم آذر ماه 1384 در حرم حضرت معصومه(س) آرام گیرد.
علقمه از ابو مسلمه روايت كرده كه پيامبر خدا (ص) زبانش را براى حسين بن على (ع) بيرون مىآورد. آن كودك زبان پيامبر را مىديد و شادى مىكرد.
عيينة بن بدر فزارى گفت: به خدا پسرى دارم كه مردى شده و ازدواج كرده و مو بر صورتش روييده و هرگز او را نبوسيدهام پيامبر (ص) فرمود: «هر كه رحم نكند رحم نمىشود.» ١۵٧ بيشتر اين شوخيها كه نقل شد با زنان و كودكان بود و پيامبر اين كار را براى درمان ضعف دلهاى آنان مىكرد و ميل به شوخى نداشت.
پيامبر (ص) به صهيب كه دچارچشم درد بود و خرما مىخورد فرمود: آيا با درد چشم خرما مىخورى؟ گفت: من با طرف ديگر خرما مىخورم. پيامبر لبخند زد يكى از راويان گويد: پيامبر چنان لبخند زد كه دندانهاى آسياى او را ديدم.
١۵٨
١۵٧ ) اين حديث را ابو يعلى به همين صورت غير از آنچه در آخر حديث است از قول عينيه روايت كرده و مسلم آخر آن را از قول اقرع بن حابس با كمى تغيير نقل كرده است (المغنى)
١۵٨ ) اين حديث را حاكم در (مستدرك) ، ج ٣ ، ص ٣٩٩ نقل كرده و گفته است: حديث صحيح است و ابن ماجه به شمارۀ ۴٢ و ٣۴ آن را نقل كرده است.