صدای غم و اندوه او را در گوش دارم......
امام سجاد فرمود:
هيهات! هيهات! اى مردمان بىوفا و مكار، بين شما و بين هواى و هوسها نفسانى شما فاصلۀ زيادى است.
آيا ميخواهيد به آن نحوى با من رفتار كنيد كه قبلا با پدران من رفتار نموديد! ؟ نه بخداى زمينها.
زيرا هنوز زخم آن فريبى كه از شما خورديم التيام نيافته است.
ديروز بود كه پدرم با اهل بيتش كشته شدند. هنوز مصيبت پيغمبر خدا و پدرم و فرزندانش را فراموش ننمودهام، صداى غم و اندوه او را در گوش دارم. تلخى آن مصيبت را در حلق و غصۀ آن را در سينه دارم. خواستۀ من از شما اين است كه:
نه بر له و نه بر عليه ما باشيد.
سپس فرمود:
١ -لا غرو ان قتل الحسين و شيخه قد كان خيرا من حسين و اكرما
١ -يعنى مانعى ندارد اگر حسين شهيد شده باشد، زيرا پدرش حضرت امير كه كشته شد از حسين بهتر و گرامىتر بود.
٢ -اى اهل كوفه! از اين مصيبتى كه بحسين وارد آورديد خوشحال نباشيد زيرا اين مصيبت اعظم مصائب است
٣ -جان من بفداى شهيدى باد كه در كنار فرات افتاد. جزاى آن كسى كه او را كشت آتش جهنم خواهد بود و. . .
مؤلف( در بحار؛ج10) گويد: در بعضى از كتب معتبره ديدم از مسلم گچكار نقل شده كه گفت: ابن زياد مرا خواست تا دار الامارۀ كوفه را تعمير نمايم. در آن حينى كه من درها را گچكارى ميكردم ناگاه شنيدم فريادهائى از اطراف كوفه بلند شد. من متوجه خادم خود شدم و گفتم: چه شده كه كوفه دچار ضجه گرديده است! ؟
گفت: الساعه سر يكى از خارجىها را كه بر يزيد خروج كرده است آوردهاند. گفتم: آن خارجى كيست! ؟
گفت: حسين بن على عليهما السلام است.
من صبر كردم تا خادم خارج شد و آنچنان طپانچه بصورت خود زدم كه ترسيدم چشمم نابود شود.
بحارالانوار،ص146،ج10؛زندگی امام حسین(علیه السلام)