جلسه سخنرانی استاد حسن رحیم پور ازغدی با موضوع مفهوم یابیاسلامی در سینمای دینی(نقش رسانه در سبک زندگی عاشورایی-1)
هیچ طبقه بندی آهنینی بین سینمای اسلامی و غیراسلامی شاید نتوان ترسیم کرد، چرا که دین عرصه های متنوع و گسترده ای دارد و مشترکاتی با سایر مذاهب دارد. اینطور نیست که همه چیز را به اسلامی یا غیراسلامی تقسیم کرد. اینطور نیست که اسلام با سایر ادیان و مذاهب فقط فارقات داشته باشد، مشترکات زیادی هم وجود دارد.
*هر فیلم و اثر هنری می تواند اسلامی و اسلامی تر باشد و بنابراین صفت مشکک پیدا می کند. همانطور که عمل ما می تواند مومنانه و مومنانه تر باشد. همینطور درباره آثار یک محصول هنری هم می تواند تحت چنین شرایط باشد. چون اسلام پیش فرض اش این است که انسان فطرت الهی دارد و خداوند فطرت بشر را رو به حق آفریده اینها زمینه هایی است برای کمک به فیلمساز مسلمان و کمک به جهانی شدن او.
>*اخلاق و حقوق بشری که اسلام ارائه می کند اخلاق و حقوق بشر جهانی است. بنابراین یک ظرفیت بزرگی برای نفوذ در مخاطب جهانی وجود دارد. آنها که در دنیا اهل فکر و عدالتند و بشر دوست واقعی اند اینها به احترام همچنین سینمایی حتما بلند می شوند و کف می زنند. اگر با همین ترتیب جلو بروید ان شاء الله عمار در ده سال آینده جهانی خواهد شد.
*بهتر است که اصطلاح سینمای اسلامی را به کار ببریم و نه سینمای دینی و نه سینمای معنوی را. سینمای دفاع از خانواده و سینمای اخلاق و سینمای نظم و اخلاق و مدیریت و مدارا و سینمای برابری همه در ذیل سینمای اسلامی قرار می گیرد. به این معنا اگر نگاه کنید در هر صفحه از قرآن و هر روایتی می توان سوژه های سینمایی پیدا کرد.
*سینمای اسلامی برای اینکه اسلامی باشد باید سینماگرش با مفاهیم اسلامی آشنا باشد و هر چه با تکنیک و فن و ذوق سینمایی کار کنیم می تواند سینما تر باشد. پس سینمای اسلامی می تواند سینمایی تر باشد یا نباشد، و اسلامی تر باشد یا نباشد.
*قبول داریم که ایدئولوژی هالیوودی وجود دارد اما معنی آن نیست که هر چه از آنجا آمده حاوی مفاهیم ضداسلامی است. این سینما حتما جهانی است، دگم و بسته نیست و اسیر جزمیات و سیاه و سفید دیدن آدمها نیست، اما سیاه و سفید دیدن حق و باطل در آن حتما هست، و اینطور نیست که همه مسائل را خاکستری ببیند. بنابر روایات اکثر مردم کسانی هستند که خوب و بد را در زندگی شان با هم مخلوط می کنند. سینماگری که می خواهد پیرو خط انبیا باشد باید مانند انبیاء به قدر عقول مردم سخن بگوید و در عین حال بر سر حق باشد. جمع اینها مشکل است اما فوق العاده موثر و تاریخ ساز است.
*من معنی این جمله را نمی فهمم که هنر ارزشی و ضدارزشی وجود ندارد! یعنی سینمایی که مروج شرک و خرافه است با سینمایی که مروج توحید و عبادت مساوی است؟ بعضی ها اصلا به این چیزها فکر نمی کنند، به دنبال چیزی هستند که برایش کف بزنند، اینها دغدغه حقیقت ندارند، دغدغه ریاست دارند. اما انبیا دغدغه حق و باطل داشتند.
*اگر نفد نباشد رشد نمی کنیم و آزادی باید توأم با اخلاق و منطق را که با قانون حمایت شود و در عین حال نسبت به مرزهای انقلاب باید غیرت نشان داد. یک وقت هنرمند می خواهد همه را جذب به خودش بکند، یک وقت هم می خواهد جذب به حق و به خدا بکند. این تفاوت جذب مکتبی با جذب مشرکانه است. [باید به کسی که هنرمند ارزشی و ضدارزشی را مساوی می داند گفت:] می خواهی ارزش و ضد ارزش را یکی بگیری؟ یا می خواهی مردم را به سوی حق راهنمایی کنی؟
*بهترین روش برای تزریق سکولاریسم به ذهن بچه مسلمان ها این است که تلقین کنند این عرصه سینما عرصه شما نیست. اما همانطور که در عرصه تجارت و اقتصاد و عرصه های دیگر وارد شدن مشکل است اما ممکن، رفتن در عرصه هنر هم مشکل اما ممکن است.
*وقتی می گویید مفاهیم اسلامی، این مفاهیم دست کم در چهار سطح قابلیت سوژه شدن دارند.
یکی تاریخ دینی مثل قصص انبیا است.
دیگری حوزه شناخت و معارف دین است. از قبیل تعریف انسان و مرگ وسعادت.
رده دیگر ارزش های اخلاقی و اخلاقیات اسلامی است. ارزش هایی مثل سخاوت و وفا و گذشت.
مورد چهارم رفتارسازی و سبک زندگی است.
همانطور که از طریق همین سینما سبک زندگی ما تهدید شده است. و برقراری ارتباط میان طبیعت و ماورا الطبیعت هم از ماموریت های هنر دینی است.
نظر نویسنده وبلاگ:
در همه چهار مورد نیز می توان به گونه ای ارزشمند نقش بانوان را در عصر عاشورا به عرصه ی صحنه سپرد و با این ارزش گذاری، زمینه فرهنگ سازی را در بانوان معاصر فراهم آورد.