همسر آیت الله صدر
تاجری با همسرش خدمت مرحوم آیت الله صدر رفته بود. خانم رفت منزل اندرونی و این تاجر رفت قسمت بیرونی پیش مرحوم صدر کار داشت. این خانم آمد در زد.
زن مرحوم صدر آمد پشت در، در را باز کرد، زن تاجر دید لباس هاي او خیلی معمولی است خیال کرد کلفت است گفت خانم کجاست؟ من با خانم کار دارم. او خجالت کشید بگوید من خانم هستم گفت: خانم نیستند! زن تاجر رفت.
style="text-align: justify;">مرحوم صدر(ره) آمدند خانه دیدند خانم خیلی گرفته است، گفتند چرا شما ناراحت و گرفته هستید. گفت: این زن تاجر آمد خیال کرد من کلفتم و به من گفت خانم کجاست من گفتم خانم نیست. مرحوم صدر که یک مرجع تقلید و دانشمند دین می باشند با یک جمله عالی و پر محتوايی اینگونه فرمودند: راست گفتی براي اینکه تو خانم نیستی خانم آن است که چادرش دو وصله داشت اما فدکش مال فقرا و ضعفا و بیچاره ها بود(منظورحضرت فاطمه (سلام الله علیها) است).- کتاب پندها و حکایت های اخلاقی،ص146
لذا این نشان از ساده پوشی و قناعت بانوان چنین عالمانی است که حتی همسرانشان نیز عامل و همراه بودند.
لذا شعری راکه «مهتاب» نام دارد و سروده امام موسی صدر در سال ۱۳۴۴ است که آن را به همسرش بانو پروین خلیلی تقدیم کرده است, در این قسمت آوردیم.
به گزارش ادیان نیوز، سایت جهان به نقل از روابط عمومی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر نوشت: غزل «مهتاب» سروده امام موسی صدر در سال 1344 است که آن را به همسرش بانو پروین خلیلی تقدیم کرده است. 87028_8611 این غزل که در دفتر آیت الله سید مرتضی مستجابی با این توضیح ذکر شده است که «غزل در بحر خفیف و دارای توشیح متناسب در دو مصرع، از: موسی صدر» از این قرار است:
پردهای از پرند سیم اندود ماه بر دوش شام گسترده
روشن و دلکش و خیالانگیز وز نسیم شبانه افسرده
و اندر اعماق آشیانه خویش سر خود مرغ حق فرو برده
یاد بیداری و تلاش و سخن از خیال زمانه بسپرده
نیمی از شام هجر بگذشته صحبت غم به جانم آورده خواب بگریخته
زدیده من دامن از اشک چشم پر کرده
لیک با رنج جانگداز فراق روح باز از غمش نیازرده
یاد مهر حیاتبخش «مه»م زنده میدارد
این تن مرده لاله حاوی او چراغ شب است نور بر شام هجر بسپرده
یا رب از جور دهر برهانش تا که برهاند این سرا پرده
این شعر با دست خط امام موسی صدر نزد آیت الله سید مرتضی مستجابی محفوظ است که ایشان آن را در اختیار مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر قرار داده است. نکته جالب و شیرین در این غزل این است که حروف اول مصرعهای اول این غزل نام «پروین خلیلی» را میسازند.